- با حاصل
- آنچه فایده دهد آنچه محصول دهد نتیجه بخش مقابل بی حاصل
معنی با حاصل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیفایده، بی نفع
بی بار
خوش ساخت خوشنما
ریشه دار اصیل اصل دار با اصالت با خانواده نجیب شریف مقابل بی اصل
سود رسان سودمند
اصل دار، شریف، اصیل، نجیب، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، استخوٰان دار، پاک سرشت، نژاده، پاک فطرت
پربار، پربر
یاوگی
کسی که در کارها حوصله زیاد بخرج دهد با صبر شکیبا: آدم با حوصله ای است مقابل بی حوصله
Principled
принципиальный
prinzipientreu
принциповий
zasadniczy
com princípios
principiale
con principios
de principes
principieel
หลักการ
berprinsip
مبدئيٌّ
सिद्धांतयुक्त
עקרוני
prensipli
na kanuni
নীতিগত
اصولی
بی ریشه
پراشیده